بچه فیل با غم و غصه

بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بچه فیل با غم و غصه گوشه ای نشست و زانوهایش را بغل کرد. این چندمین باری بود که حیوان های جنگل، به دندان های او می خندیدند! فیل کوچولو آهی کشید و با خود گفت: سرانجام یک روز متوجه حقیقت خواهند شد. اما تا آن روز دیگر با هیچ کدامشان حرف نمی زنم. با آنها بازی هم نمی کنم. دیگه به کمکشان هم نمی روم. اصلا به من چه مربوط که گنجشک لانه ندارد، خرگوش نمی تواند از رودخانه بگذرد، بچه آهو در جنگل گم می شود. یا گوزن پیر بیمار است. وقتی با من نامهربان هستند و دلم را می شکنند، چرا برای آنها دلسوزی کنم؟

بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بچه فیل آنقدر در فکر بود که صدای نزدیک شدن همسایه اش خرگوش را نشنید. حتی متوجه صدا کردن او هم نشد. خرگوش که چاره ای نداشت روی شانه ی بچه فیل پرید و در گوش او داد زد: آهای بچه فیل! خوابی؟ بیداری؟ حواست کجاست صدای مرا نمی شنوی؟ فیل کوچولو که تازه متوجه خرگوش شده بود به او نگاه کرد. چشم های خرگوش پر از اشک بود. فیل با دیدن چشم های خرگوش تکانی خورد و گفت: کسی تو را اذیت ...
اما ناگهان حرفش را نیمه تمام گذاشت. خرگوش تند و تند گفت: "من نه، بچه آهو، شکارچی ها بچه آهو را گرفته اند. تو از همه ی ما بزرگتر هستی. اگر بیایی، آنها می ترسند و بچه آهو را رها می کنند. زود باش!"
فیل زیر لب گفت: همان بچه آهویی که در جنگل گم شد و من پیدایش کردم؟ همانی که به جای تشکر، با بقیه ایستاد و به دندان های من خندید؟
خرگوش یک بار دیگر در گوش فیل کوچولو داد زد: چرا معطلی، نمی آیی، بیا دیگر ... .

بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بچه فیل بی اعتنا به حرف خرگوش شروع به آواز خواندن کرد:
تپل مثل هلویم! فیلم و فیلم و بچه فیل
که می گویید لولویم؟!
طاقت خرگوش تمام شد. بغضش شکست و اشک هایش سرازیر شد. بعد دوان دوان از بچه فیل دور شد و رفت. با رفتن خرگوش، فیل آوازش را تمام کرد و گفت: من دیگر با شماها کاری ندارم. بچه آهو را گرفته اند به من چه مربوط؟
آن وقت خرطومش را بلند کرد و گوشش را خاراند. بعد در حالی که آهسته آهسته به طرفی که خرگوش رفته بود می رفت داد زد به من چه مربوط! نه به من مربوط است؟ به من چه مربوط؟ به من ...

 بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
باز هم حرف فیل نا تمام ماند! چون سر و صداهای عجیب و غریبی به گوشش رسید به هر مدتی که جلوتر رفت صداها بیشتر و بیشتر شد. صدای گریه ی بچه آهو، از میان بقیه ی صداها بخوبی شنیده می شد. دل فیل کوچولو از این صدا لرزید. اشک ها و خواهش های بچه آهو طاقت فیل را تمام کرد، جلوتر رفت. چند شکارچی بچه آهو را دوره کرده بودند. خرگوش و بقیه حیوان ها هم پشت درخت ها و بوته ها پنهان شده بودند و ناله و زاری می کردند. ناگهان یکی از شکارچی ها فریاد زد: آه! یک فیل مواظب باشید انگاری می خواهد به ما حمله کند. ببینید چه عاج های زیبایی دارد! اگر آن ها مال ما باشد پولدار می شویم. بچه فیل به سرعت ایستاد و با صدای بلند گفت: با شما کاری ندارم! تازه دندان هایم یعنی عاج هایم هم مال شما! ولی به یک شرط!

بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
شکارچی ها خوشحال شدند و پرسیدند: چه شرطی؟
دندانهایم، یعنی همین عاج ها مال شما، بچه آهو مال من!
شکارچی ها در گوش هم چیزهایی می گفتند. آن وقت یکی از آنها فریاد زد: قبول، قبول.
بچه فیل و بقیه ی حیوان ها خوشحال شدند و خندیدند. خرگوش به دوستانش گفت پس فیل کوچولو راست می گفت که عاج هایش خیلی با ارزش هستند. ما چقدر نادان بودیم که این همه وقت به دندان هایش می خندیدیم. حتی امروز صبح هم این کار را کردیم. چقدر در این مدت دل او را شکسته ایم.
با شنیدن حرف های خرگوش، همه ی حیوانات از خجالت و پشیمانی، سرهایشان را پایین انداختند، آن قدر پایین که فیل کوچولو و بچه آهو، از جلو آنها گذشتند آن دو را ندیدند! فقط کمی بعد از صدای خنده ی آنها فهمیدند که همه چیز به خیر و خوشی تمام شده است.

بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد